چرا تکافل؟!

چرا تکافل؟!
حمیدرضا حاجی اشرفی؛ کارشناس مطالعات ریسک و بیمه/
چرا تکافل؟!

توسعه پویا، در زندگی با آدم‌های زیادی آشنا می‌شویم. برخی از آنها نیروی جاذبه‌ای دارند که باعث ماندگاری ویژگی‌های شخصیتی بارزشان در ذهن انسان می‌شوند. یک نوع احترام خاص را در وجودت نسبت به خودشان ایجاد می‌کنند و البته برخی‌ها هم آنچنان از نیروی دافعه‌ای برخوردارند که دلت می‌خواهد، فرسنگ‌ها از کنارشان در سکوت، فاصله بگیری که در گذرگاه سخت زندگی، لحظه‌ای کمتر آرامشت را بهم بریزند.

برخی از همکاران آنچنان از شخصیت متوازن و با معرفتی برخوردارند که انگار در گوشه‌ای از ذهن انسان برای همیشه می‌مانند و نمی‌توانی ذره‌ای از احترامی که برایشان قائل هستی، کوتاه بیایی!

بیمه را ابزاری بسیار توانمند و دارای پتانسیل توزیع عادلانه فرصت‌ها برای حمایت از زندگی فردی و اجتماعی درک کرده‌ام. بیمه محصول تعاون و تدبیر والای انسانها در عبور از گذرگاه‌های سخت حوادث زندگیست، بیمه علم است، بیمه هنر است. بیمه خود، خود، اصل بخشندگی و مهربانیست.

پس از سالها کار در حوزه نظری و عملی بیمه، با تکافل آشنا شدم. ابتدا مثل خیلی از بیمه‌ای‌ها، سطحی به مبحث تکافل می‌نگریستم. تا اینکه در پی تجربیات و یافته‌های ناشی از مطالعات ریسک‌های کارآفرینی به نقاط ضعف و موانعی که گلوگاه توسعه محیط کسب‌وکار در ایران هستند آشنا شدم. از ادامه فعالیت در این زمینه کاملا سرد شدم و گروه مطالعه‌گر که داوطلبانه به این مطالعات کمک می‌کردند نیز پراکنده شدند. اما با مطرح شدن موضوع تاسیس شرکت‌های تکافل در ایران از آغاز ۱۴۰۱ ، یکبار دیگر علاقمند به مطالعه درباره آن شدم. اینبار، نه از زاویه نگاه محض یک کارشناس بیمه، بلکه از زاویه نگاه، یک مطالعه‌گر ریسک کارآفرینی که لابیرنت‌ها، انتروپی‌های مانع کارآفرینی در درون ساختارها و رویکردهای سازمانی و حفظ منافع کوتاه مدت در نگاه فردی، ناتوانی مدیران و سرانجام تغییرات فرهنگ کار ملی که افکار خیلی از آدمها را عوض کرده در مطالعات مجدد تکافل، نکاتی برخوردم که: گمشده خویش و آن قسمت از پازل‌هایی که از نظر درک مفاهیم و تبدیل مبانی نظری به کاربردی گم کرده بودم را پیدا کردم. سلسله یادداشت‌هایی را در پی این مطالعات نوشتم. در حین نشر یادداشت‌ها، انتقادات و البته تشویقات بسیاری، برایم ارسال شدند. انتقادات برایم درس‌ها داشتند. از میان منتقدین، یک انسان شریف که از صمیم قلبم به شخصیت و مرامش احترام می‌گذارم و از سبک اندیشیدن، معرفت، سبک سخن گفتن و سبک زندگی کردن آگاهانه وی درس‌ها گرفته‌ام هم وجود داشت. اولین بار، او را در ستاد یکی از شرکت‌های بیمه حین گفت‌وگو در مورد طرح پوشش، بیمه جامع حوادث و امداد زمینی و هوایی دیده بودم. قدرت تحلیل و حد استنباط بالا و حس انسانی در درک آلام و درد حادثه دیدگان و نیاز انسانها به کمک و یاری در لحظات [گلدن تایم]= زمان و فرصت کوتاه نجات مصدومین و گرفتارشدگان را وقتی شنیدم، احترام به این انسان در وجودم برای همیشه ماندگار شد.

اما او هم یکی از منتقدین به یادداشت‌های تکافل بود. برایم نوشت: خیلی‌ها این گونه سیستم‌های مشارکت جمعی در جبران خسارتها قبول ندارند، همه چیز را در چرتکه از حیث منافع کوتاه مدت حساب می‌کنند.! او درست می‌گفت اما بعلت احترام بسیاری که برای شخصیت وی از صمیم قلبم قائل هستم، برای توضیح هرآنچه در مطالعاتم راجع به کارآیی و اثربخشی سیستم تکافل بعنوان کاتالیزور کارآفرینی یافته بودم، به وی تلفن زدم و با هم گفت‌وگو کردیم. برایش از جلسات با اشخاص مختلف در مورد کارآفرینی و مشاهدات و مصاحبه‌های میدانی گفتم. توضیح دادم، نوشتن در مورد تکافل را نه برای آنکه فقط بنویسم! بلکه وقتی در حین مطالعات کارآفرینی به جوانان و مردان و زنان با استعدادی برخورد کردم که بعلت نداشتن سرمایه و نداشتن مهارت کار و نداشتن ارتباطات و اطلاعات مشاغل، وقت گرانبهایشان هدر می‌رود در حالیکه یک دنیا انگیزه دارند و فقط در این دنیای مادی و چرتکه‌اندازی‌های برخی‌ها، یگانه روش اشتغالزایی برای افراد در حاشیه اجتماع و برای مبارزه با فقر و بیکاری، برای رسیدن به توسعه همه جانبه ملی استفاده از نهاد توحیدی تکافل با تکیه بر فطرت پاک نیکوکاری انسانهاست. سکوتی چند ثانیه‌ای کرد !!! وقتی برایش از مطالعات و درک خودم از چرایی راه اندازی سیستم تکافل در مدینه نبی و توزیع متقارن فرصت و عدالت از سوی حضرت رسول الله(ص) گفتم و وقتی تشریح کردم که به لحاظ کار آمدی، بیمه در جیب چپ تکافل هم جا ندارد و وقتی برایش از هوش و قدرت درک غربی‌ها نسبت به کارآیی تکافل گفتم. آنگاه پاسخ داد: من با تو در مطالعات تکافل تا آخرش هستم . من شخصیت و پاک‌اندیشی انسان آگاه را دوست میدارم.

لینک کوتاه:

https://toseepooya.ir/?p=65541

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *