بازارهای مالی، نهادهای اقتصادی صرف نیستند و مکانیزمهای حاکم بر آنها نیز تنها مکانیزمهای اقتصادی نیست.
پایگاه خبری توسعه پویا، سرشت اجتماعی اقتصاد سبب میشود که برخلاف نظریههای اقتصادی کلاسیک و نئوکلاسیک امروزه بر این باور باشیم که اقتصاد ساحتی منفک و مجزا از ساحتهای دیگر اجتماعی نیست و این موضوع شاید توجه ما را به گابریل تارد؛ روان شناس فرانسوی معطوف کند که برای نخستین بار روان شناسی اقتصادی به مثابه چهارچوبی تحلیلی برای رفتارهای اقتصادی انسان را پیش کشیده است.
تعمیم روان شناسی به رفتارهای اقتصادی اگر چه در زمانه تارد با حسن توجه اندیشمندان روبرو نشد، با این وصف توجه به زمینههای روانشناختی علم اقتصاد چه در نظریههای نهادگرایی و چه مکتبی همچون اقتصاد رفتاری به خوبی اهمیت روانشناسی رفتاری عاملیتهای اجتماعی را برای اقتصاد و بازارهای مالی مختلف که بازار بورس تنها یکی از آنها است؛ روشن کرده است. ضمن اینکه با گسترش علوم شناختی امروزه دامنهی بحث از متغیرهای روانتنی به اقتصاد از این نیز فراتر رفته است و عملا چه در بحثهای رفتار شناسی مصرف کنندگان و چه در زمینه رفتار اقتصادی عاملیتهای اجتماعی، توجه از متغیرها و پارامترهای اقتصادی فراتر رفته است و در حقیقت بازگشتی به انسان در علم اقتصاد صورت گرفته است. ریشه چنین مباحثی در نقد عقلانیت اقتصادی نهفته است که در اقتصاد متعارف و در نظریههای اقتصادی کلاسیک و نئوکلاسیک مفروض گرفته شده است.
ارائه تحلیل های واقع گرایانه در خصوص پدیده های اقتصادی مستلزم در نظر داشتن محدودیت ها و پیچیدگی های رفتار انسانی است. در اقتصاد متعارف به دلایل متعددی فرض عقلانیت سنگ بنا و پیشفرض اصلی تمام نظریههای اقتصادی را تشکیل می دهد. فرض عقلانیت اقتصادی منجر به برخی سادهسازی ها در تحلیل اقتصادی میشود که باعث فراموشی سپرده شدن ملاحظات رفتاری انسانهای واقعی میگردد. برخی اقتصاددانان متعارف الگوهای مبتنی بر فرض عقلانیت را به دلیل سهولت استفاده ترجیح می دهند. برخی دیگر چنین استدلال می کنند که مجموعه ای از عوامل بازاری و غیر بازاری از جمله رقابت، تکامل و یادگیری و تصمیم گیران اقتصادی را ناگزیر به سمت رفتار عقلانی سوق میدهند[۱].
از این منظر ریشه یابی روانشناختیاجتماعی رفتارهای اقتصادی تا اندازهای شورش علیه ماهیت غیرتاریخی و زمینهگریز ادعاها، نظریهها و مفروضات اقتصادی و تلاش برای زمینهمند کردن اقتصاد و فهم واقعیتر رفتارهای اقتصادی است. به بیان کاتونا (۱۹۵۲) برخلاف نظریه پردازان نئوکلاسیک، ما نباید در ابتدا فرض کنیم که رفتار عقلانی وجود دارد یا اینکه موضوع تحلیل های اقتصادی را تشکیل میدهد. ما باید رفتار اقتصادی را آن طور که آن را یافته ایم، مطالعه کنیم. در توصیف و طبقه بندی واکنش های مختلف و نیز شرایطی که باعث آنها می شوند، ما باید این پرسش را بپرورانیم که در چه شرایطی واکنش های معینی ممکن است «عقلانی» نامیده شوند. پس از پاسخ به این سئوال و در نتیجه تعریف شرایط مان، ما باید مشکل بنیادی را مطالعه کنیم. تحت چه شرایطی حالت های عقلانی رفتار بیشتر و در چه حالت هایی کمتر رخ میدهد؟[۲]
شرایط بحرانی زمینههای رفتار عقلانی را متزلزل میکند. در شرایط تغییر بازارها، عدم ثبات قیمتها، کاهش مداوم ارزش داراییها و مهمتر از همه اینها تهدید افق اقتصادی که همگان و بالاخص طبقات متوسط اجتماعی را در در معرض تهدید بی چیز شدن مداوم قرار میدهد؛ انتظار رفتارهای عقلانی اقتصادی از عاملیتهای اجتماعی دشوار است. شرایط بحران؛ بالاخص موقعیتهایی را آشکار میکند که در آن وجوه اجتماعی روان شناختی، سیاسی و فرهنگی نهادهای اقتصادی فرصت بروز و تجلی پیدا می کنند. زمانی بنتام؛ اقتصاد دان کلاسیک انگلیسی نوشته بود: «طبیعت؛ بشر را تحت حکومت دو استاد مقتدر قرار داده است، درد و لذت… آنها در همه اموری که انجام میدهیم، همه چیزهایی که فکر میکنیم بر ما حاکماند» و جونز متاثر از بنتام نظریهای اقتصادی را بر پایه روان شناسی لذت بنیان نهاده بود که در آن فرض میشد که اقتصاد به شکل رفتار انسانی که به دنبال حداکثر کردن لذت و حداقل نمودن درد است، قابل بیان است. از نگاه او لذت و درد بدون شک موضوعات نهایی حساب اقتصاد هستند[۳].
اگرچه لذت و درد و تمنای دوری گزینی از یکی و به چنگ آوردن دیگری تنها سائقهای روانی هدایت کننده و تبیین کننده رفتارهای اقتصادی نیستند با این وصف روشن است که انسان ها به طور مکانیسمی رفتار میکند، یعنی آنها همواره واکنش های مشابهی برای پیشرفت های مشابه در محیط اقتصادی نشان میدهند [۲].
گریختن از درد و تمنای لذت اما همواره به بار نمینشیند. تصویر یک معلم بازنشسته، یک راننده، زنی خانه دار، نوجوانانی به تازگی از مرز ۱۸ سالگی عبور کرده که در طی ماه های گذشته به بازار سرمایه وارد شده اند، تصویری آشناست که در هر خانواده ای شاید بتوان از آن نشانی گرفت. متناظر با آن حجم اندوهی که از مرکز تا شاید حتی دور دست ترین آبادیهای کشور در نتیجه ریزش شاخص های مالی بورس بخش بسیار بزرگی از این سرمایه گذاران خُرد را که با اندک داراییهای خود به سمت بازار بورس کشیده شده بودند نیز قابل تصور است. تصاویری آشنا و قابل درک، امیال افسارگسیخته، تهدید بی همه چیز شدن، امیدهای پاسخ نگرفته و سرخوردگیهای انباشته شده ای که خطوط امنیت مالی بسیاری از سرمایه گذاران خرد را با خط های در هم شکستهی مقاومت بازار سرمایه همسو کرده است. لذتی که از کف رفته است و دردی که از ساختار اقتصادی به زیرپوست بازیگران نابلد بازارهای متلاطم برمی گردد. خطوط در هم شکسته ای که تحلیل تکنیکال و فاندامنتال بر نمی دارد و نشانههای استیصال را آشکار می کند. هیستری اجتماعی در هجوم به بازارهای سرمایه ای مختلف در طی دهه ۱۳۹۰ در اقتصاد و جامعه ایران البته قابل درک و توضیح و تفسیر و تبیین است. تهدید بی همه چیز شدن در سایه¬ی بی ثباتی بازارهای مالی مختلف همسو با ارزشهای اجتماعی متمرکز شده بر دارایی و برازندگی، افسار میل و سوداگری را گشوده است. از حیث اجتماعی دستیابی به منابع ارزشمند اجتماعی نمیتواند بدون کانالهای هدایت شده و هنجارها و ارزشهای مبتنی بر آن نتیجه¬ای مثمر ثمر داشته باشد. بحران در تولید، توزیع و بازتولید سرمایهها و منابع ارزشمند اقتصادی و اجتماعی در فقدان کانالهای مشروع دستیابی به منابع ارزشمند اجتماعی منطبق با منطق نظری که رابرت مرتن تحت عنوان آنومی اجتماعی صورتبندی کرده است[۴].
عاملیتهای انسانی را بیش از پیش به سمت نوگرایی و هنجار شکنی در رفتارهای اقتصادی و یا رفتارهای شعائر گرایانه سوق می دهد. رفتارهای نوآورانه اقتصادی میتواند زمینه ساز رشد و توسعه باشد. سرمایه گذاری در زمینه کسب و کارهای نوپا نمونه ای از این رفتارها است. همچنان که رشد تعداد سارقینی که برای نخستین بار اقدام به دزدی می کنند، نشانه ای از تمایل به رفتارهای هنجار شکنانه است. هجوم به بازارهای سرمایه ای مختلف از سوی سرمایه گذاران خرد؛ نمونه ای از رفتارهای شعائر گرایانه است. قابل درک است که چگونه به ناگهان اقشاری از جامعه که کمترین میزان آشنایی با بازار سرمایهای همچون بورس ندارند، دارایی های خود را به سمت این بازار روانه میکنند. آنچه که قابل درک نیست بی اعتنایی به انرژی های روانی و اجتماعی است که این موجهای ریز و درشت در بازارهای مختلف مالی با دامن زدن به آنها مشهود و نامشهود دست اندرکار تراشیدن سنگ بنا و ستونهای نظام اجتماعی می شود. میدانیم که بازار بورس نقش مهمی را در جذب سرمایههای اندک مردم و تأمین مالی شرکتها فراهم میآورد. مطلوبیت بازار بورس در تخصیص منابع و سرمایه ملی نقش سـازندهای در راستای توسعه اقتصادی دارد. افراد سـعی میکنند تا با کسب اطلاعات در شرکت های پذیرفته شده در بور س نسبت به خرید و یـا فـروش سهام اقـدام کنند. بنابراین اطلاعات نقش تعیین کنندهای برای آنها ایفا خواهد کرد[۵].
در شرایطی که اقتصاد از معیارهای عقلانی خود پیروی می¬کند و تحت تاثیر برنامه سازی دولتها، رانتهای اطلاعاتی، تحریم های بین المللی قرار ندارد و نیز ریل گذاری های اقتصادی مبتنی بر یک اقتصاد تولیدی است، تمایل به سمت و سوی بازار بورس از سوی سرمایه گذاران خرد می تواند نقش بسیار مهمی در دستیابی به رونق اقتصادی داشته باشد. همچنان که در چنین شرایطی صندوق های سرمایه گذاری میتوانند محل مناسبی برای جذب سرمایه های خرد به بازار سرمایه باشد. با این وصف دشوار بتوان گفت که اقتصاد ایران کمترین سنخیتی با این شرایط معمول دارد. دهه ۱۳۹۰ بالاخص دهه¬ی پرفراز و نشیب موج های رفتاری عاملیت های اجتماعی به سمت و سوی بازارهای مختلف بوده است. موج های رفتاری که می توان آنها را با بیم و امید سوژه های اجتماعی در شرایط عدم تعیّن اقتصادی به خوبی درک کرد. اشتیاق به ترقی از نردبان فرصت های یک شبه بدون علم و آگاهی کامل از مکانیزم های اقتصادی بازار در کنار ترس از بی همه چیز شدن در جریان تحولات ناگهانی و پیش بینی نشده به خوبی می تواند تبیین کننده رفتار اقتصادی سرمایه گذاران خرد اقتصادی باشد. همانها که بیم از بی چیز شدن و اشتیاق شان به ترقی از نردبان اقتصادی بیشترین تاثیر را در آزاد سازی انرژی های روانی مخرب و سازنده ی اجتماعی برا اقتصاد دارد. ناکارامدی و بحران بازار بورس یک امر پسینی نیست، شاید از همین رو بسیاری از اقتصادانان و فعالان بازار سرمایه به افزایش ارزش سهام شرکتها و تراز بازار بورس با همان نگرانی نگاه می کردند که به سقوط آن. از حیث روانشناسی اجتماعی کنشگران بازار بورس بازیگرانی ترس خورده و نه بازی بلد بودهاند. بازیگرانی ترس خورده که در هیجان و هراس از دست رفتن سرمایههای خود به همان شکلی به بازار سرمایه چنگ انداختهاند که به بازار طلا، سکه، خودرو، مسکن و هر آن بازاری که بتواند هراس از دست رفتن آنان را فروبنشاند. مساله این نیست که انگشت اشاره را به سمت و سویی بگردانیم و رفتار اقتصادی عاملیت های اجتماعی را زیر ذره بین ببریم. عقلانیت اقتصادی مادامی که به آن به شکلی زمینه مند نگاه نکنیم، یک افسانه است. انسان ها به مثابه موجودیت هایی آرزو و بیم مند کنشگران بازارهای مالی اند و در شرایطی که اقتصاد از هیچ معیار معینی پیروی نمی کند، در شرایطی که همه چیز می تواند ناگهان دود شده و به هوا برود؛ عجیب نیست که چگونه این ترس ها و این امیال بر صف های خرید و فروش حکم می رانند.
منظور, د. and م. طاهری, عقلانیت اقتصادی در بوته نقد اقتصاد رفتاری. پژوهش ها و سیاست های اقتصادی, ۱۳۹۲. ۲۱(۶۸).
Katona, G., Psychological analysis of economic behavior. 1951.
رهبر, ف., م. متوسلی, and م. امیری, اقتصاد دانان رفتاری و نظریه های آن ها. فصلنامه برنامه و بودجه, ۱۳۹۲. ۱۸(۱).
Merton, R., Social Theory and Social Structure. New York (The Free Press) 1949. 1949.
نمازی, م. and ا. ناظمی, بررسی تحلیلی تحقیقات انجام شده در بورس اوراق بهادار تهران. تحقیقات مالی, ۱۳۸۴. ۱۹.