در چهار دهه گذشته حکمرانی ما به نوعی بیماری به نام «سندروم پرونده های باز» مبتلا بوده است. هنوز پرونده یک مساله فرهنگی، اجتماعی و سیاسی و خارجی حل و بسته نشده و بلافاصله مساله دیگری سرباز کرده است. پس از مساله جنگ ایران و عراق، پرونده تحریم های اقتصادی غرب علیه ایران باز شد. همزمان با شروع تحریم ها، موضوع ممنوعیت استفاده از ویدئو و سپس ماهواره به مساله اصلی فرهنگ و جامعه ایران تبدیل شد.
توسعه پویا، حکمرانی بعد از آن نیز با اعتراضات دانشجویی و حمله به کوی دانشگاه و دانشجویان، قتل های زنجیره ای دگراندیشان، مهاجرت نخبگان، بحران های زیست محیطی و کم آبی ناشی از سدسازی و مجوزهای بی حساب حفرچاه برای برداشت آب های عمیق و فرونشست زمین و جنگل خواری، وقوع زلزله و سیل های مخرب و پرخسارت، فسادها و اختلاس های مالی و بانکی، تصادفات جاده ای پرتلفات انسانی و اقتصادی، آلودگی هوای کلانشهرها و پدیده ریزگردها، تقابل با غرب، افزایش آسیب های اجتماعی نظیر طلاق و دزدی و مصرف مواد مخدر و جرائم مالی وخشونت ها، فیلترینگ و بستن اینترنت و رسانه های اجتماعی، افزایش تصاعدی بیکاری و تورم، حوادث انتخابات ۸۸ و ناآرامی ها و اعتراضات ۹۶ و ۹۸، شلیک به هواپیمای اکراینی، پاندمی پرتلفات کرونا و جبر فرهنگی و قهری حاکمیت برای تحمیل ایدئولوژی، سبک زندگی و ارزش های تراز خود به نسل های نو اجتماعی، جان باختن مهسا امینی در بازداشتگاه پلیس و… روبه رو بوده است.
یکی از نتاریج این تلنبار شدن پرونده هایِ باز مساله ها و تکرارشوندگی بحران ها در ایران و بسته نشدن آنها، مرگ امید اجتماعی و تصویر آینده ای مبهم برای تغییر و اصلاح وضع موجود و رفتن به سوی امید خویشتن یابانه از سوی جامعه است. امید خویشتن یابانه حداقل به دو شیوه خود را نشان داده است، یکی مهاجرت از ایران و دیگری اعتراض در داخل. در سال های اخیر سیل مهاجرت ایرانیان به خارج از کشور تنها به نخبگان و متخصصان محدود نبوده بلکه به فرار گسترده سرمایه داران،کارآفرینان و حتی نیروهای دارای حداقل مهارت های فنی انجامیده است.
«اعتراض» نیز یکی از شیوه های یک جامعه بالغ و نسل های نو اجتماعی به ویژه جوانان و نوجوانان برای خلق امید اجتماعی است. خلق امید برای شنیده شدن، دیده شدن و پذیرفته شدن و گفتگو در مورد ارزش ها و خواسته ها و دغدغه های انسانی اش از سوی نظام حکمرانی. خلق امید برای تغییر و اصلاح رویکردها و سیاست ها و رویه های نادرست در حل مساله های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی.
خلق امید برای تغییر و اصلاح رویکردها و سیاستها و رویههای نادرست در حل مسئلههای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی. مواجهه با اعتراض نسلهای اجتماعی نو، انکاری بوده است. علت هم این است که زیست جهان سیاستگذاران با زیست جهان نسلهای نو اجتماعی تفاوت دارد. نسل مکاتب ایدئولوژیک و آرمانگرا حاضر است که در راه باورهایش دیگری را نادیده بگیرد و حذف کند؛ اما نسلهای اجتماعی جدید به دنبال تعامل و مدارا و زندگی با دیگری است.
در حکمرانی ایدئولوژیک قوانین و سیاستهای اجتماعی و فرهنگی بر پایه سنت نوشته و اجرا میشود. جریان ارتباطات از بالا به پایین، آمرانه و غیرگفتوگویی است؛ درحالیکه نسل نوی ایرانی، نسلی خودبنیاد، غیرایدئولوژیک و دارای ارزشها و سبک زندگی نسل ناشی از بهرهمندی منابع جامعهپذیری و هویتی متنوع و متکثر و نو است که با دست پر و نگاه به آینده، ارزشهای تکپایهای، و سنتمحور را به چالش میکشد.
نسل نوی اجتماعی ایرانی، اهل مدارا، همکاری و گفتوگو است. نسلی است که به صورت شفاف و منطقی سبک زندگی و ارزشهای انسانی خود را بیان میکند. اگر دیده و شنیده نشود، اعتراض میکند. حکمرانی باید آنها را ببیند و بشنود. برخورد غیرگفتوگویی و آمرانه دولت با ارزشها و هنجارهای نسلهای جدید در حوزه باورها و هنجارها و سبک زندگی، به جای استفاده از تعامل و مدارا، منجر به تعمیق شکافهای اجتماعی، قطبیشدن بیشتر جامعه و تعمیق شکاف دولت-ملت و آسیبپذیری سرمایه اجتماعی و تعمیق بحران و تدوام سندروم پروندههای باز میشود. اگر دولت ظرفیت و توان پذیرش و گفتوگو با حاملان ارزشهای نو را از دست دهد و سعی کند با بهکارگیری قوه قهریه به دنبال حل یک مسئله اجتماعی باشد، دست به خودزنی میزند و بحران را تشدید و تعمیق میکند.
راهحل مسئلههای اجتماعی، قهر و انکار و خشونت نیست؛ بلکه سیاستورزی و گفتوگو است. جامعه را بشنوید و وارد گفتوگو شوید تا از سندروم پروندههای باز نجات پیدا کنید.
منبع: پایگاه خبری شرق
لینک کوتاه: